ایلناز عسلیایلناز عسلی، تا این لحظه: 16 سال و 26 روز سن داره
آرش کمانگیرآرش کمانگیر، تا این لحظه: 16 سال و 17 روز سن داره
یکتا گلییکتا گلی، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 8 روز سن داره
ریحانه جانریحانه جان، تا این لحظه: 9 سال و 10 ماه و 27 روز سن داره
امیررضا جانامیررضا جان، تا این لحظه: 9 سال و 4 ماه و 24 روز سن داره
مهدیای نازممهدیای نازم، تا این لحظه: 6 سال و 5 ماه و 19 روز سن داره

✿خاطرات نوه های مامان شهین در وب✿

آدرس جدید

آدرس ایلناز گلی در نی نی بلاگ   ایلناز پرنسس جشن بهاری http://www.ilnaz-87.niniweblog.com/   (در حین جابه جایی مطالب به نی نی بلاگ گلها متوجه شدم قبلا براتون تو نی نی بلاگ.. بلاگ ساخته بودم ) ...
26 شهريور 1391

دخمل طلا

شاید اسمت رو باران بزارن عزیزم ..   من که  نمیدونم فعلا باران خانوم اجازه هست به این اسم صداتون بزنم ؟؟؟     البته قبلا ها میگفتیم اسم پسر و دختر بابات زمزم و زمرد هست ...
19 شهريور 1391

واویلا لیلی

ت/ر/ا/ن/ه جدیدی که وارد بازار شده ::      واویلا لیلی ..... اناریه لیلی   خ/و/ا/ن/ن/د/ه : آرشی .........   شعر : ادغام ترانه ناری ناری و واویلا لیلی مکان اجرا : پارک دولت .. بالای قصر بادی   + دیشب با آرشی و ایلی رفته بودیم پارک   ...
18 شهريور 1391

لوازم آرایشی

 امروز خانوم عسلی برای خودش لوازم آرایش خریده ... رژ لب .. پن کیک .. ریمل .. رژ گونه .. کیف برای لوازم نوشتم که همه بدونن همجین خواهرزاده ای دارم من  فقط خواهشا این قضیه جایی درز نکنه ************************  قضیه ازدواج ما هم داستانی واسه خودش داره ... ایلناز میگه نباید ازدواج کنید و ما هم اذیتش میکردیم میگفتیم .. نه !!! میخوایم ازدواج کنیم... اونم گریه میکرد ... حالا جدیدا دیگه بی تفاوت شده و میگه :: شوهر تموم شد دیگه گیر نمیاد   ...
17 شهريور 1391

شهریور و اتمام تابستان

سلام به همگی مدتی غیبت داشتیم ... که اجباری بود ...   اول اینکه سییستم سوخته بود ... دوم اینکه عروسی دایی کوجیکه بود  و سوم اینکه امتحانات خودم بود   و اینکه آرش خان توی عروسی دایی رفته بود روی میز هنرنمایی کنه که میز برمیگرده و بقیه ماجرا هم که خودتون باید حدس بزنید .... البته جای شکر داره که فقط مقداری پیشونیش خط برداشته و در ضمن نی نی دایی بزرکه یه خانوم کوجولوه ... قدمش خیر باشه ...
13 شهريور 1391

شهریور رسید!!

سلام به همه دوست جونیا ... شرمنده که مدتی غیبت داشتم .. اتفاقات زیادی افتاده بود که نمیشد بیام و بهتون سر بزنم ..شرح ماجرا ::: سیستم سوخته بود ... عروسی دایی کوجیکه ایلناز و آرش بود ... امتحانات خودم بود ... و یه اتفاق مهم دیگه ای باید بگم اینه که بجه دایی بزرگه ... یه دختر کوجولوه ...  انشالا که همه فرشته ها صحیح و سلامت باشن ... وبلاگ ایلناز گلی در تاریخ سوم شهریور یک ساله شد   ۱۴شهریور ایلناز گلی ۴ سال و نیم اش شد ...    ...
13 شهريور 1391

دخمل کوجولو

سلام مدتی نبودم یه سری اتفاقات ریز و درشت افتاده بود  ... مثلا کامپیوتر خراب شده بود نمیشد پست جدید بزارم ... عروسی عمو جونت بود نشد پست جدید بزارم ... امتحانات ترم تابستونه من بود .. و ........ اما مطلب مهمی که اومدم بگم اینه که شما ........... یه دخمل کوجولو هستی ... یه خانوووووم جهارشنبه عصر مامان به همراه بابا رفتن سونوگرافی دکتر عرب زاده .... همه خوشحالن از اینکه تو یه دخملی       هیجی قشنگتر از یه دختر کوجولو نمیتونه باشه + من برات قبلا لباس خریده بودم ( بلوز و شلوار ) + یه عروسک خرگوشی صورتی + خاله بابا هم بهت یه عروسک داد + عمه دومی هم یه لباس خوشگل برات خرید ...
10 شهريور 1391
1